of obligation

ɑv ɑbləge͡iʃən


فارسی

1 عمومی:: فرض‌، واجب‌، الزام‌اور، اجباری‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code